سانسور اورکات را به فال نیک بگیریم
چندی پیش در یکی از پایگاههای خبری ، به گمانم صبحانه ، خواندم که سایت اورکات در ایران فیلتر شده است . ازدوستانم در ایران پرس و جو کردم . برخی تایید کردند و بعضی تکذیب .
کاشف به عمل آمد که بعضی از شرکتهای خدمات دهنده اینترنت که آب نخورده ، چاه مستراح را هورت می کشند ، سایت مذکور را مسدود کرده اند اما دسترسی از طریق سایر سرویس دهنده ها مقدور است . بعد خبری آمد که فیلترینگ اورکات موقتی بوده و برداشته شده است ، که البته چنین نبود و گذشت و گذشت تا آنجا که مخابرات احساس تکلیف کرده ، قبول زحمت کردند.

ایمان و امان به سرعت برق
می رفت که مومنین رسیدند
(ايرج ميرزا)
دراین گیر و دار ای – میلی به دستم رسید از یکی از هم دانشگاهیهای قدیمی که تا آنجا که به یاد دارم در تمام عمرش حتی یک صفحه
روزنامه هم نخوانده بود . فریاد و فغان برآورده بود که واویلا !!!! می خواهند اورکات را ببندند ، پس بیایید و این پتیشن را امضا کنید.

امروز همان پتیشن را روی میز صبحانه دیدم و تصمیم گرفتم چند خطی صفحه اینترنت را سیاه کنم . چهار مطلب قابل بررسی است :
اول آنکه پتیشن یا طومار امضا جمع کردن ، کاری است جدی و این طور نیست که هر کس باد به تنبانش افتاد برای هر مساله کوچکی پتیشن به راه بیندازد . گرچه نمی توان جلوی آن را گرفت اما باید هشیار بود که این یک ابزار کارا در زمینه مسایل مهم سیاسی و اجتماعی است . نظیر آنچه در ماجرای تغییر نام خلیج فارس اتفاق افتاد . اگر بنا باشد برای جشن ختنه سورانی پسر کربلایی حسن دلاک هم پتیشن راه بیندازیم ، تنها و تنها به لوث کردن پتیشنهای مهم قبلی و بعدی کمک کرده ایم . فردا اگر نیاز شد که از این ابزار برای مسایل حیاتی بهره گیری شود ، مردم متکی به این استدلال که روزی ده تا از اینها را امضا می کنند ، از سر آن خواهند گذشت .
دویم آنکه اورکات ، سایت خوبی است ( بود ) . بسیاری از دوستانم را در آن پیدا کردم و بسیاری مرا پیدا کردند . اما نبود آن چندان هم روزگارمان را تیره و تار نمی کند.
سیم آنکه بستن اورکات یک حسن بزرگ دارد و آن این است که دست کم افراد عادی هم کمی مزه سانسور را می چشند . چرا همیشه باید اثر نویسنده ای که یک عمر خون دل خورده ، زیر تیغ سلاخی برود ؟ یک بار هم بگذارید آنها که مانند همکلاسی لمپن من ، فرق دوغ و دوشاب را نمی فهمند ، فشار به آنجایشان بیاید.
چهارم آنکه با بی اعتنایی به این قضیه نگذاریم دل سانسورچی های بی صفت خنک شود.این را هم اضافه کنم که با بسته شدن اورکات در ایران ، این سایت برای کابوس نگار اقلیمی هم بلا استفاده می شود ، چرا که اغلب دوستانم در ایران هستند . پس فردا نگویید که خودت در خارجی و نفست از جای گرم برمی خیزد.
لندن – 26 ژانویه 2005