و شکل راه رفتن تو ...
و شكل راه رفتن تو
معنای مثنوی است
در حالت عميق عزيمت
كه منظره ی راه
بازوی صحرايی مرا به تكان می آرد
در حالت عميق عزيمت شتاب های موازی
در گردي مچ تو به هم مي رسند و
باد
صفات باد
شكل عزيز زانو را كه قدرت و اطاعت را با هم دارد
تصوير مي كند
تا قيصر از كف پای تو
قوس بلند طاق نصرت را
برگيرد
در حالت عميق عزيمت كه سمت نيمرخ تو برابر نگهم ماند
پرواز طوطيان
جغرافيای صورت من را در هم ريخت
و آسمان
كه باير از درخشش های آبی می شد
ناگاه
نام تو از تمام جهت ها
مي آمد
وقتی كه باز می آيی
نام تو را
تمام جهت ها
رسم می كنند
و در گذار دامن تو دانه های شن
بر ريشه های پيدا
پيراهن عبور شعاع
مي پوشد
پيشانی تو وسعت شيشه است
وقتي كه باز مي آيی
و هر درخت ، بوسه است
وقتی كه مفصل تو ملاقاتی است
بين صفات باد و تكبير توفان
و در هوای دهكده پيشانی تو وسعت اطراف هجر را
محدود می كند
تو باز مي آيی با موجی از خليج احمر
و گامی از عصای موسی
و شكل راه رفتن تو
معنای مثنوی است
و روح مولوی است اينك
كز ساق تو حكايت نی را
بر می دارد
يدالله رويايی