از ایستگاه متروی راسل سکوئر که بیرون می آیم ، عطا الله مهاجرانی را می بینم که با دو نفر گرم صحبت است. رد می شوم و به سمت سالن سوآس دانشگاه لندن قدم می زنم. جلسه بسیار شلوغ است و سالن گنجایش این جمعیت را ندارد. همۀ صندلی ها پر هستند. شانس می آورم و یک جا گیرم می آید.
مسعود بهنود و ابراهیم نبوی نزدیک به انتهای سالن نشسته اند. فرخ نگهدار که طبق معمول سر جایش بند نمی شود و این طرف و آن طرف می رود. شهران طبری و سایر خبرنگاران هم آن جلو هستند.
مطمئن هستم که اوباش همیشگی هم در سالن هستند و به موقع دست به کار خواهند شد.
سرود " ای ایران" را پخش می کنند، اجرای گروه کر و نه اجرای غلامحسین خان بنان را. همه به پا می خیزند و یک صدا سرود می خوانند.
گنجی که با آن جثۀ کوچکش ظاهر می شود ، جمعیت دوباره می ایستند و کف می زنند. خاضعانه تشکر می کند و می نشیند. نگرانم که از جانب سلطنت طلبها و مجاهدین سوء قصدی به گنجی شود که خوشبختانه نمی شود.
کلیپی را پخش می کنند از تصاویر روزهای اعتصاب غذای گنجی و صدای مادرانۀ سیمین بهبهانی که غزلی را که برای گنجی سروده ، دکلمه می کند. گنجی را زیر چشمی نگاه می کنم سرش را پایین انداخته و ساکت است.
کلیپ بسیار مرا تحت تاثیر قرار می دهد و شاید دیگران را هم. آنقدر هست که اشک پیرمرد کناردستی ام را می بینم.
ابراهیم نبوی که پشت تریبون قرار می گیرد ، فضا عوض می شود. جو سنگین سالن جایش را به خنده و لودگی می دهد. کوتاه صحبت می کند و با گنجی شوخی می کند. چند متلک هم بار بهنود و نوری زاده می کند.
نوبت به گنجی می رسد. سخنرانیش را نمی خواهم اینجا نقل کنم چرا که خبرگزاریها بسیار دقیقتر خواهند نوشت.
اعتصاب غذا را از امروز مقابل بی بی سی شروع کرده و فردا در نیویورک ادامه خواهد داد. سخنانش را همزمان یک نفر ترجمه و تایپ می کند که بر روی اسکرین بزرگ نمایش داده می شود تا خارجیها هم متوجه شوند.
مجریان برنامه بر جو مسلط نیستند و می دانم که چه پیش خواهد آمد. تا نوبت به پرسش و پاسخ می رسد، سر و کلۀ اراذل و اوباش حزب کمونیست کارگری و سلطنت طلبها از میان جمعیت پیدا می شود. وارد جزئیات نمی شوم فقط در این حد می گویم که همانطور که انتظار می رفت ، جلسه را با فحاشی و عربده کشی به گند می کشند. مجری برنامه هم بسیار ضعیف است و کنترل جلسه از دستش خارج.
مردم دخالت می کنند و جلسه هر طور که هست ادامه پیدا می کند البته در تشنج و فحش و فضیحت. یکی از پرسشگران که خود را در پرچم ایران پیچیده ، قرآن را پاره می کند و به روی میز گنجی پرتابش می کند.
دیگری به گنجی فحش می دهد و دیگری و دیگری. این میان فقط یک نفر سوال می پرسد و گنجی هم پاسخ می دهد. کاملا به خود مسلط است و با آرامش جواب همه را می دهد. از منشور جهانی حقوق بشربدون هیچ قید و شرط می گوید و از اینکه دین باید کاملا از حوزۀ سیاست خارج شود و به امری فردی بدل گردد. از حق برابر زن و مرد می گوید و از مفهوم خالص دموکراسی. دختر محجبه ای که احتمال می دهم عرب باشد و به انگلیسی سوال می کند، می پرسد آقای گنجی! شما به دنبال چه نوع حقوق بشری هستید؟ آیا می خواهید به دموکراسی انگلیسی و آمریکایی برسید که با چاپ مجلات پرنوگرافی حق من محجبۀ مسلمان را ضایع می کنند؟
گنجی در جواب می گوید دموکراسی و حقوق بشر یک چیز است و غربی و شرقی و اسلامی و غیر اسلامی ندارد. پوشش هر زنی هم به خودش مربوط است و حق هیچ کس نیست که برای دیگری تکلیف تعیین کند. هر کس در انتخاب نوع پوشش خود آزاد است.
به نظرم می آید که دختر خانم محجبه از جواب گنجی خوشش نمی آید. و بالاخره که جلسه به پایان می رسد در حالی که اوباش مذکور همچنان گرم عربده کشی هستند.
یک خانم سلطنت طلب دو آتشه از فرط غضب به یک پیرزن انگلیسی که برای گنجی کف می زند ، مشت می زند و کلی طول می کشد که من در آن شلوغی برای پیرزن کتک خورده علت ضربه را تشریح کنم و به جای آن خانم وحشی از او معذرت بخواهم که کمی آبروی ریختۀ جماعت ایرانی را جمع و جور کرده باشم.
بیرون از سالن هم درگیری ها ادامه دارد و دو نفر هم به جان من می افتند که به زحمت از دستشان خلاص می شوم.
با ابراهیم نبوی خوش و بشی می کنیم و یک مطلب جدی را به او متذکر می شوم که طبیعتا به شوخی می گیرد و می گوید این بحث به جایی نمی رسد.
آخر سر هم با گنجی کپ کوتاهی می زنم و ماجرای سخنرانیش در دانشگاه خواجه نصیر را به یادش می آورم و کمی می خندیم . یک دختر آفریقایی هم آمده که اسطورۀ مقاومت ایرانی را از نزدیک ببیند و می گوید که این یک لحظۀ فراموش نشدنی در زندگیش است که اکبر گنجی را از نزدیک ملاقات کرده است و ( البته در کنارش موفق به مشاهدۀ حرکات متمدنانۀ هموطنان هم شد).
خانمی فریاد می زد که گنجی باید اعدام شود. پرسیدم چرا؟ گفت چون من بیست و هفت سال است که خارج از کشور هستم. پرسیدم این به گنجی چه ربطی دارد. گفت همینها بودند که کلی آدم کشتند، همینها بودند که کلی آدم را آواره کردند. گفتم مدرکی هم داری که گنجی در این قضایا دست داشته؟ در حالی که با تمام قوا جیغ می کشید و خون توی صورتش جمع شده بود گفت : بله که مدرک دارم . مدرکش خود من که بیست و هفت سال است خارج هستم. اصلا فارسی من خیلی از فارسی گنجی بهتر است و تپق هم نمی زنم، پدرم هم اصلا دزدی نکرده بود، بهش تهمت زدند . اصلا همین خود تو.... تو هم باید اعدام بشوی ....
شانس آوردم که طناب با خودش نیاورده بود و گرنه الان مشغول نوشتن وبلاگم نبودم.
بعدا در این باب بیشتر خواهم نوشت.
واسه اینکه خسته نشدی و هنوز می نویسی خسته نباشی
زیاد حرف نزنم چون هم خودم خستم هم تو رو خسته می کنم
سربسته بگم
\" هیچ وقت مرید مرد سیاست نشو\"
فعلا
پیام
sepul.boy@gmail.com
نمی دانم باید خندید یا گریه کرد البته به حال خودمان نه به حال آنان که آماده اند تا کسی را که در اوج می بینند ،فروکشند .(چون آنان به اینهمه عقده گشایی دلخوشند)در سال 79 هم گروهی شبیه به همین ها که نوشته ای بهانه دادند به حکومت تا گنجی و ... را به زندان بیندازد و اکنون خودشان هم نمی دانند چه می گویند و چه می خواهند . باید ببخشی که آشفته نوشتم گزارشی که نوشتی آشفته ام کرد. به روی دلمان خوش بود که اکنون که گنجی به غرب رفته و با روشنفکران و فیلسوفان برجسته ی جهان دیدار می کند روی دیگری از سرزمین مان را جهانیان خواهند نگریست روی دیگری که نه احمدی نژاد است و نه بمب و نه ... ولی گویا همه جا باید هوچی گرانی باشند و به جهانیان بگویند که گنجی و گنجی ها را جدی نگیرید ایران همان است که در خبر ها می بینید و می خوانید . وحشی و عصبانی و تند خو و بی منطق . ببخش که زیاده نوشتم .
گنجی و نگهدار و بهنود و نبوی ومهاجرانی ها در فردای سرنگونی قهر آمیز رژیم جمهوری اسلامی باید جوابگوی تمای خونهای بناحق ریخته شده باشند و همچنین خود شما واگر نوشته منو پاک کردی یعنی چرت گفتی و گفتید.
در ایران محبوبیتشان هرگز به اندازه گنجی نیست .دلیلش هم اینکه گنجی در کنار مردم مانده و مرد عمل است.به گفته خویش در کنفرانس برلین اوین را به برلین ترجیح میدهد.بعنوان یک کرد کرمانشاهی عقاید گنجی و شجاعتش را می ستایم.وبدیهی است که لگد پراکنی این شکست خوردگان بی ریشه هیچ تاثیری در ادامه مبارزه توسط گنجی ها ندارد.
من از آغاز تا پایان در جلسه دیدار با اکبر گنجی در دانشگاه لندن بودم. سخنرانی نماینده عفو بین الملل، ابراهیم نبوی و خود آقای گنجی در جو آرامی صورت گرفت چون اکثریت مطلق شرکت کنندگان که تعدادشان بیش از500 نفر بود با انضباط و متمدنانه رفتار میکردند. ویدئوی هر سه سخنرانی در سایت گویانیوز موجود است و میتوانید خودتان ببینید. عربده کشیها در بیرون سالن وقتی شروع شد که دو زن مسن وابسته به "حزب کمونیست کولیگری" که من اسمشان را "زهرا خانم" و "شاباجی خانم" گذاشته ام با تاخیر یک ساعته به محل برنامه آمدند. زهرا خانم که موهای سفیدی دارد و به لحاظ سنی میتواند مادر بزرگ بنده باشد از لظه ورود تا زمان خروج از ساختمان که سه ساعت بعد بود بدون وقفه جیغ و عربده میکشید و شعار میداد از قبیل مرگ بر کاپیتالیست، مرگ بر گنجی، مرگ بر امپریالیسم الخ. به قول یکی از دوستان ایشان باید حداقل در مورد مرگ بر کاپیتالیسم کوتاه می آمدند چون ماشاالله بیست و هفت سال است که در بریتانیا از محل سوشیال سکیوریتی مفت خورده و راه میروند و کسی هم کاری به کارشان ندارد. در واقع ما "کاپیتالیستها" هستیم که با مالیاتمان خرج عربده کشیی زهرا خانم و رفقایشان را تامین میکنیم. بگذریم. در جمعی که اکثریت مطلقش اهل داد و فریاد و دست به گریبان شدن با چنین جانوارانی نیست اینها میتوانند به آسانی جو را متشنج کنند و هنر بزرگی هم نکرده اند. در داخل سالن چند نفر سعی به ایجاد اغتشاش کردند که من محض نمونه به همان فردی که قرآن را پاره کرد اشاره میکنم. نام واقعی وی محمد حسین مطیع قوانین است و از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده یا هست. کسانی که این شخص را در لندن از نزدیک شناخته اند گواهی میکنند که در بهترین حالت قابل خرید است، حتی اگر با ماموریت ویژه به اینجا فرستاده نشده باشد. حضور هماهنگ این عناصر یعنی عربده کشهای حزب کمونیست کولیگری در خارج سالن و این برادر پاسدار نشانگر این بود که در ایران محافل معینی دست اندرکار پرونده سازی مجدد برای اکبر گنجی هستند. ضمنا در سایت گویا نیوز دیدم که تشکیلات مجهول الهویه ای به نام "سازمان ضد امپریالیستس ایرانیان در انگلستان" مسئولیت ایجاد اغتشاش در برنامه را پذیرغته است. هیچیک از دوستان بنده که در بیست سال اخیر در لندن و انگلستان زندگی میکرده اند تا به حال نام چنین سازمانی را نشنیده اند. اگر به سبک نوشتاری بیانیه توجه کنید خواهید دید که تقلید ناشیانه ای است از اعلامیه های چپی سالهای 60. چه بسا نویسندگان واقعی آن اربابان آقای مطیع قانون و حزب کمونیست کولیگری در واحد قدس سپاه پاسداران یا جاهایی نظیر آن باشند
دست مریزاد.
الف) انگار همه دچار توهم توطئه شده ایم دوستان بضاعت فرهنگی ما همین است
ما همه شعار ازادی و دموکراسی میدهیم اما چقدر در وجود خود ادمهای دموکراتی هستیم
لازم نیست به دنبال این باشیم که کسی از حکومت پول گرفته باشد تا جلسه را بهم بزند
چقدر احزاب سیاسی ایرانی در این سی ساله همدیگر را تحمل کرده اند ؟
ب) من شما و اقای گنجی همه خواهان دموکراسی هستیم . ویل درورانت می گوید ادمها وقتی کشیشها را می بینند به یاد خدا می افتند. جز اینست که نمونه ی فرد اعلای دموکراسی امریکاست؟
من رفتارهای کاملا ضد دموکراتیک از امریکاهی ها می بینم در عراق در حمایت از دولت کودتایی پرویز مشرف و حکومت پادشاهی اردن حمایت بی قید و شرط از اساییل و اخیرا وتوی قطعنامه ی صلح شورای امنیت در مورد لبنان
این چه نوع دموکراسی است؟ به من بگویید ایا دموکراسی یک ارمان جهانیست یا شعار فرصت طلبانه؟
من نباید از این دموکراسی وحشت داشته باشم ؟
ایا نباید دموکراسی بومی شود؟ من شما گنجی بهنود و دیگران در این باره چه کرده ایم؟
ج) ایا فکر نمیکنید با این توسعه نیافتگی فرهنگی که جامعه ما و متاسفانه روشنفکران ما دچار انند چگون باید دموکراسی را در ایران برنامه ریزی کرد /؟ با شعارهای دموکراتیک ؟ ما چقدر دموکراسی را در وجود خود نهادینه کرده ایم ایا بدون فراهم شدن بستر فرهنگی لازم در این کشور استبداد زده به لحاظ تاریخی می شود یا میتوانیم دموکراسی یا هر گونه توسعه سیاسی و اجتماعی را برنامه ریزی کنیم؟
الف) انگار همه دچار توهم توطئه شده ایم دوستان بضاعت فرهنگی ما همین است
ما همه شعار ازادی و دموکراسی میدهیم اما چقدر در وجود خود ادمهای دموکراتی هستیم
لازم نیست به دنبال این باشیم که کسی از حکومت پول گرفته باشد تا جلسه را بهم بزند
چقدر احزاب سیاسی ایرانی در این سی ساله همدیگر را تحمل کرده اند ؟
ب) من شما و اقای گنجی همه خواهان دموکراسی هستیم . ویل درورانت می گوید ادمها وقتی کشیشها را می بینند به یاد خدا می افتند. جز اینست که نمونه ی فرد اعلای دموکراسی امریکاست؟
من رفتارهای کاملا ضد دموکراتیک از امریکاهی ها می بینم در عراق در حمایت از دولت کودتایی پرویز مشرف و حکومت پادشاهی اردن حمایت بی قید و شرط از اساییل و اخیرا وتوی قطعنامه ی صلح شورای امنیت در مورد لبنان
این چه نوع دموکراسی است؟ به من بگویید ایا دموکراسی یک ارمان جهانیست یا شعار فرصت طلبانه؟
من نباید از این دموکراسی وحشت داشته باشم ؟
ایا نباید دموکراسی بومی شود؟ من شما گنجی بهنود و دیگران در این باره چه کرده ایم؟
ج) ایا فکر نمیکنید با این توسعه نیافتگی فرهنگی که جامعه ما و متاسفانه روشنفکران ما دچار انند چگون باید دموکراسی را در ایران برنامه ریزی کرد /؟ با شعارهای دموکراتیک ؟ ما چقدر دموکراسی را در وجود خود نهادینه کرده ایم ایا بدون فراهم شدن بستر فرهنگی لازم در این کشور استبداد زده به لحاظ تاریخی می شود یا میتوانیم دموکراسی یا هر گونه توسعه سیاسی و اجتماعی را برنامه ریزی کنیم؟
man ham adame bi tarafi boodam ke dar jalaseh boodam va harf-haye to dar morede so-alate adam-ha doroogh bood...
tarjomeye so-alha dorost nemishod va man tamame sarkoobhaye jalaseh ra be amnesty international goftam...
anja az tarafdarane aghaye ganji kesi be khanomi ke shekanjeh shodeh bood dar saal-haye 60 goft haghet boodeh...
Ganji peyrove emam khomeinist va khomeini LANAT bar oo aamele tamame in jenayat-haast...
Ba vojoode shoma tanha mitavan Kaaboos deed dar khaaab hata dar bayane haghighat tavana nisteed