من حلالت نمی کنم هرگز
آقای جنتی اخیرا خواب دیده اند که به سلامتی سفر آخرت در پیش دارند و قرار است به لقاء الله نائل شوند. لذا از مردم حلالیت طلبیده اند و ظاهرا گفته اند که اگر کسی خرده حسابی دارد برود و با ایشان صاف کند. یکی از طلبکاران نامه ای نوشته که به دست من افتاده و قسمتهایی از آن را نقل می کنم. هویت نویسندۀ این نامه تا این لحظه بر بنده مکشوف نگردیده اما شواهد و قرائن حاکی است که نویسنده کارگری است در معدن چغازنبیل یا مس سرچشمه. البته این احتمال وجود دارد که نویسندۀ اصلی نامه یک تاجر عمدۀ فرش باشد و شاید هم یک مهندس سرامیک. گفتنی است که دستخط به دستخط پزشکان شبیه است و از نحوه نگارش بر می آید که نگارنده دستی هم بر فلسفه دارد. عده ای از دوستانم برآنند که این نامه را یک معلم کرمانشاهی نوشته است ولی عده ای دیگر می گویند این نوشته فقط می تواند از یک قهوه چی بلوچ باشد. گرچه متن به خلق و خوی شمالی ها بی شباهت نیست اما نمی توان انکار کرد که اثر دست یک بنای ماهر خرم آبادی در آن دیده می شود.در کل حدس و گمان در باب شغل نویسندۀ نامه، بازۀ وسیعی از پزشک تا سیگار فروش و لحاف دوز و از استاد دانشگاه تا فاحشه و روضه خوان را در بر می گیرد. به هر حال تعیین هویت نویسنده مهم تر از خود نامه نیست که قسمتهایی از آن در ذیل به عرض نظر می رسد:

بعد از احترامات فائقه و عرض ارادت ، جناب آقای جنتی! با خبر شدم که عازم دیار باقی شده اید. گفتم تا دیر نشده نامه ای بنویسم و عرض کنم که سفر به خیر و ای کاش زودتر عزم این سفر خیر می کردید. شکی نیست که همه بنی بشر رهسپار این سفر هستند و استثنایی هم در میان نیست اما دیر رفتن برخی برای سایر آدمیان بسی گران تمام می شود. آقای نگهبان! ببخشید، دبیر شورای نگهبان! امیدوارم که پیرانه سر به قدر کافی از آن چیزی که مسوولش بودید نگهبانی کرده باشید و اجازه نداده باشید که آدمهای وطن پرست و کاردان پای کثیفشان به مجلس و ریاست جمهوری برسد. از این که نگذاشتید قوانین ضد دینی توسط عوامل نفوذی استکبار در مجلس به تصویب برسد چگونه می توان قدر دانی کرد؟ شما با نظارت دقیق خود پای عناصر ملی را از مجلس شورای اسلامی بریدید و چه قاطعانه در خطبه های با شکوه نماز جمعه خوار و مادر (خواهر و مادر) مستکبرین و عوامل صهیونیست را به خر کشیدید. شما یک تنه در برابر هتاکی ها و فحاشی های دانشگاهیان پلید و مزدوران لائیک ایستادید و هیچکدام از اعتراضات را به [...] هم حساب نکردید. از شما صمیمانه سپاسگزارم که مهربانانه نگذاشتید قانون منع شکنجه تصویب شود .

[...] با این همه اگر همه عالم و آدم و جن و انس و دیو و آل هم حلالتان کنند من یکی شما را حلال نخواهم کرد. مگر حساب یک شاهی صنار است که از آن بشود گذشت؟ شما در طی تصدی پر برکتتان چند خطای بزرگ مرتکب شده اید. اول آنکه چند بار از دستتان در رفته و چند قانون مردمی به تصویب رسیده است. می خواهم بپرسم که پس شما آنجا چه کاره بودید که مردم بیایند و به نفع خودشان قانون تصویب کنند و بروند؟ مگر شهر هرت است؟ دوم اینکه چند بار به خطا صلاحیت چند نمایندۀ مزدور طرفدار جامعه را تایید کردید و باعث خدشه دار شدن یکدستی و همگونی مجلس شدید. هیچ می دانید که این لائیک های بی شرف تریبون مجلس را سنگر حمله به مواضع حق طلبانۀ دولت کرده و با گستاخی هرچه تمام تر از وزرا سوال و انتقاد کردند؟ هیچ می دانید که کار این نماینده نماها به جایی رسید که حتی اقدام به استیضاح بعضی از خدمتگزاران اسلام کردند؟ شرم نمی کنید که اصلا آن مجلس را منحل اعلام نکردید و مثل مرحوم مغفور محمد علیشاه آن را به توپ نبستید؟ این درست که کلنل لیاخوف روسی امروز دیگر زنده نیست اما برادر پوتین که هست. از طرف دیگر شما با رد صلاحیت بیش از حد باعث شدید که خارجیها و اجنبی ها فکر کنند که انتخابات در این مملکت آزاد نیست. شما با این کارتان باعث شدید که مردم به پای صندوق رای نیایند و کلی هزینه از بیت المال صرف شود تا کارگران و اقشار کم سواد را از نقاط دور افتاده با کامیون و اتوبوس به تهران بیاورند تا در صفهای به هم فشرده مشتی به دهان امریکا و کاندولیزا رایس پتیاره بزنند. شما با ابطال بسیاری از صندوقهای رای باعث شدید که چرت کروبی پاره بشود و نامه بنویسد و دنیا خیال کند که ما انتخابات آزاد نداریم. هر چقدر برادران تواب ما در خارج از کشور ، آقایان نبوی و بهنود، سعی بلیغ کردند که تنور انتخابات را به هر شکلی که هست گرم کنند و آحاد ملت را به پای صندوقهای رای بکشانند تا به وظیفه شرعیشان عمل کنند، شما با عملکردتان آتش این تنور را سرد کردید و همۀ زحمتهای عزیزان خارج از کشور را به باد دادید. شما ناخواسته آب به آسیاب اکبر گنجی و نیک آهنگ کوثر ریختید تا آنها بتوانند انتخابات را تحریم کنند.

[...] من قصد ندارم حلالتان کنم چرا که با میدان دادن به عناصر وابسته به بیگانه و لائیک در حفظ بیضۀ اسلام اهمال کردید و نزدیک بود روشنفکران غربزدۀ وابسته به آمریکا و انگلیس و استرالیا و فرانسه و دانمارک و هلند وسنگاپور و غیره با افکار انحرافی و ترویج آن ناموس برادران بسیجی را ازاله [...] کنند. وعدۀ ما سر پل صراط ، که به جان عزیزت نه شما هرگز به آن باور داشته ای نه من.

امیدوارم آن پل آنقدر نازک بشود که هرچقدر هم بندباز ماهری باشید، نتوانید روی آن راه بروید و بیفتید پایین و مارغاشیه کونتان را نیش بزند و با امامی کاشانی محشور بشوید و ناچار باشید تا ابد چهرۀ خاتمی را با آن نیش همیشه بازش تحمل کنیدو[...]
بنابراین من شما را حلال نمی کنم و اصرار بیهوده هم نکن و آب در هاون مکوب. به قول شاعر:

من حلالت نمی کنم هرگز
گر چه شب تا سحر کنی وزوز

دیدار به قیامت
امضا