خداحافظ آقای جلال آریان

در میانه روزهای التهاب، اسماعیل فصیح هم ما را تنها گذاشت و به سفر جاودانگی رفت. خبر درگذشتش از لابلای اخبار نمازجمعه، گاز اشک آور و انفجار اندونزی سرک کشید. فصیح نویسنده خاصی بود، از آن دسته نویسنده هایی که طرفداران مخصوص خود را دارند و انبوهی از رمان خوانها انتظار چاپ اثر جدیدش را می کشند تا کتابی از او را نخوانده باقی نگذارند. فراموش نمی کنم که کتاب فروشی محل ما "لاله بر افروخت" او را یک روزه تمام کرد. فصیح رمان را به سبک گزارشوار می نوشت، چیزی بین یادداشتهای روزانه، خاطره نویسی و قصه دنباله دار، در حالی که خط داستانی داستانهایش را به خوبی دنبال می کرد. نام خودش را در اکثر داستانهایش "جلال آریان" می گذاشت گر چه کتابهایی هم داشت که از این سبک و قاعده مستثنا بودند نظیر " بازگشت به درخونگاه". یکی از شاهکارهایش "فرار فروهر" است که تاریخ ایران را به زیبایی در قالب دو داستان مرتبط دوره می کند. "زمستان ۶۲ " که جزو کتابهای ممنوعه بود ، "ثریا در اغما" و "تراژدی – کمدی پارس" از کارهای معروفش هستند.

فصیح به کار ترجمه هم دست زد و آثار ارزشمندی را برگردان کرد. بیشتر کارهایش به گمانم در دوره پس از بازنشستگیش از استادی دانشگاه صنعت نفت چاپ شد. نمی دانم که آیا اثر چاپ نشده ای از او باقی است یا نه، که اگر باشد جای تعجب نیست از آنجا که جلاد فرهنگی به نام صفار(سفاک) هرندی سالیانی است که کمر به نابودی ادبیات و هنر در ایران بسته است.

سالها پیش بود که در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران به دیدارش رفتم، اگر اشتباه نکنم ، در نشر البرز. از بدبیاری من بود که آن روز برخلاف برنامه از پیش اعلام شده نویسنده دیگری در غرفه حضور داشت و گویا نوبتش را که روز قبل بود با فصیح عوض کرده بود. دیروز خبر آمد که چشم از جهان فرو بست و حسرت دیدارش را بر دل ما و دوستداران "جلال آریان" باقی گذاشت. تنها در چنین مواقعی است که آدم حس می کند چقدر به کسی که هرگز از نزدیک ندیده و فقط از لابلای سطور نوشته هایش می شناسدش، علاقه دارد.
روانش شاد!

برچسب‌ها: