فحش رکیک روزگار


ای خار! که با تمام خواری
بر شانۀ سبز ِ ما سواری


باشد که فرو تکاندت سرو
با جنبش نرم شاخساری


باشد که بروبدت ز جا باد
نرم از سر راه چون غباری


گردد ز تو و مرام پَستت
این صفحۀ روزگار عاری


هرگز نبود که همچو تو خس
گیرد سر راه آبشاری


هرگز نتوان که پنجه افکند
با ملت ِ سبز ِ کامکاری


سیمرغ چگونه می هراسد؟
از نالۀ زشت قارقاری


هرچند که چرخ پیر ایام
گردد به خلاف ، گهگداری


ای مایۀ ننگ نسل امروز!
هرگز نرسی به رستگاری


در دفتر خاطرات دوران
تو فحش ِ رکیک ِ روزگاری !


کابوس نگار اقلیمی
4 Comments:
Anonymous ناشناس said...
شعر بسیار جالب و با معنی بود تنها بیت آخر آن به نظر ضعیف می آید اگر می توانستید به جای مصراع اول بیت آخر، مصراع بهتری جایگزین کنید طبعا شعر ماندگارتری خواهد شد.

Blogger mehran said...
سلام جالب بود .منهم شعر میگم می‌تونی تو خونه کوچک ما پیدا کنی ونظر بدی.

Blogger mehran said...
ببخشید یادم رفت یه نظر شعری بدم:دربیت دوم مصرع دوم را اینطورهم میشه گفت:با جنبش نرم شاخساری.
بیت پنجم:همچو تو خسی تواندآیا...
بیت ششم:باملت سبز سربداری
بیت هفتم:از جوجه زشت ته تغاری!
با عذر خواهی مجدد.راستی چطور میشه دردنباله نوشت؟ قدم به قدم؟

Blogger Kabousnegar said...
ممنون! از پیشنهاد اول خوشم آمد و عوضش کردم. یکی دو بیت دیگر هم اضافه کردم.