
یکی از موانع اصلی در برابر رشد موسیقی اصیل ایرانی ، وجود خود اساتید آن است.
ما عادت کرده ایم که فقط برای هنرمندان بزرگ کف بزنیم ، غافل از بعضی تاثیرات جانبی مستقیم یا غیر مستقیم آنها بر دنیای هنر و سایر هنرمندان.
آنهایی که با نوازندگان و خوانندگان حرفه ای موسیقی سنتی ایران رفت و آمد داشته اند، به نیکی می دانند که این عزیزان به هیچ عنوان چشم دیدن یکدیگر را ندارند. حرفها و بد و بیراه هایی را هم که پشت سر یکدیگر عمدتا در محافل خصوصی می گویند، نقل دهان هنرجویان است.
یک مقدارش را می توان به ضعف نقد هنری در کشور منتسب کرد اما کار بعضا از حیطۀ نقد عبور کرده و به مسایل شخصی و گاه غرض ورزیهای خصمانه می انجامد.
در این میان هیچ کدام از طرفین هم حاضر نمی شوند از خر شیطان پیاده شوند و این ضربه تنها متوجه پیکرۀ موسیقی ایران است.
چه میزان علاقه مندان که از جان و دل آرزو دارند بار دیگر اساتید را کنار هم روی صحنه ببینند و خودخواهی آقایان اجازۀ این امر را نمی دهد. سال گذشته که خبر گردهم آمدن دوبارۀ گروه عارف را به سر پرستی پرویز مشکاتیان و خوانندگی شهرام ناظری شنیدم ، اول باورم نمی شد. فکر کردم از همان شایعه های همیشگی است. بعد که کم کم خبرش را در چند جای معتبر خواندم ، به خودم نوید دادم که انگار باد دماغ اساتید بزرگ موسیقی ایرانی خوابیده و حاضر شده اند که بعد از سالها آستینی بالا بزنند که این هم دیری نپایید.
آخرین کنسرتی را هم که دیدم در همین لندن بود، کار گروه علیزاده، کلهر و پدر و پسر. انگار که استاد شجریان خیال ندارد حالا حالاها دستی به ترکیب گروه بزند و تنوعی ایجاد کند.
اما خبر پرسروصدای سال گذشته ، بازگشت استاد محمد رضا لطفی بود به ایران با کوله باری از لیچار و تخطئه برای هنرمندان جوانتر از او که شاگردانش محسوب می شوند. مردی مانند لطفی با آن سابقۀ هنری درخشان که جایگاهش در موسیقی ایران کاملا تثبیت شده است ، به جای آنکه نقش پدرسالار را بازی کند و با استفاده از جایگاهش و احترامی که همگان برای او قائلند، سعی کند که دور افتادگان را گرد هم بیاورد و به این تشتت خاتمه دهد، مانند یک جوان جویای نام ، در نوشته ها و گفته هایش به نوازنده های مطرح امروز که اساسا نیاز به پشتیبانی امثال او دارند، حمله می کند.
طبیعتا نفس نقد علمی هیچ ایرادی ندارد بلکه سازنده هم هست همانطور که در یکی از مصاحبه هایش به زیبایی نظرش را دربارۀ موسیقی مقامی و تفاوتهایش با موسیقی دستگاهی بیان کرده بود.
بحث اینجاست که تمامیت خواهی در زمینۀ موسیقی هیچ معنایی ندارد (در زمینه های دیگر هم ایضا). هیچ کس و در هیچ رده ای قادر نیست برداشت خودش را از ردیف موسیقی ایرانی به دیگری تحمیل کند. شاید بتوان گفت که درست و غلط در این باب وجود ندارد و البته این شامل دسته بندی کار مبتذل و غیر مبتذل نمی شود. ممکن است اساتیدی چون لطفی معتقد به کار مطلق در چهار چوب ردیف باشند که البته این خود یک درجه آزادانه تر از برداشت هنرمندانی چون داریوش طلایی و مجید کیانی است ؛ اما آن سو نیز برداشتهایی کاملا متفاوت وجود دارد که نزدیک شدن به موسیقی مقامی و یا نگاه ریتمیک به گوشه های اصلی هر دستگاه را ترجیح می دهد.
حقیقت این است که این اختلاف سلیقه ها اساس زیبایی را تشکیل می دهد و اگر قرار بود مثلا همه مانند استاد جلیل شهناز، که حقا یگانۀ تار نوازی و به قول مرحوم فریدون مشیری خداوندگار تار است، ساز بزنند ، آن وقت همان سبک بی نظیر ملال آور می شد.
در نقدهای اخیر استاد لطفی چنین به نظر می رسد که گویا ایشان اساسا حق برداشت متفاوت از ردیف را برای دیگران قائل نیستند. لحن سخن تند و توأم با نوعی عصبانیت است. حتی جا و مکان نقد هم شگفت انگیز است مثلا سی دی " انتظار" را که خود آقای لطفی با سرمایه گذاری شرکتش منتشر کرده و یا بهتر بگویم که مجددا دست به انتشار آن زده است. این کار که از قوی ترین کارهای دهۀ اخیر است و اجرایی است از سه تار مسعود شعاری ، نوازندۀ چیره دست ، و طبلای یک نوازندۀ هندی به نام در شن آنند ، در تابستان سال 77 و توسط موسسۀ آوای شیدا (متعلق به لطفی) منتشر شد. لطفی در مقدمه ای که خود بر آن در آن تاریخ نوشته بود می گوید :" انتظار مجموعه ای است از قطعات مختلف که مسعود شعاری تلاش کرده است تا دریچه های تازه ای را به روی شنوندگان باز کند. در این اثر هنری ، شعاری با توانایی بسیار خوبی نشان داده است که می توان در عرصه موسیقی جدی ایرانی ، دست به تجربیات جدیدی زد، ... "
لطفی پس از گذشت چند سال اقدام به انتشار مجدد این اثر کرده ولی در مقدمه ضمن تقدیر از این اثر، به کارهای بعدی شعاری که در این فاصله منتشر شده حمله کرده . جالب اینجاست که حسین علیزاده هم از ترکش آن بی بهره نمانده است.
آگاهان می دانند که مقدمه و بروشور یک سی دی یا نوار موسیقی ، در حکم معرفی نامۀ آن اثر است و مکان مناسبی برای نقد انتقادی آثار دیگر آن هنرمند و همچنین هنرمندان دیگر نیست. جای این نوشته در روزنامه یا مجلات تخصصی موسیقی است. لطفی همچنین در این مقدمه علیزاده و شعاری را متهم به شکست در زمینۀ نزدیک ساختن موسیقی دستگاهی به مقامی می کند که البته یک اظهار نظر تخصصی است و در بروشور یک سی دی نمی گنجد.
اخیرا هم شنیدم که استاد لطفی به این هم بسنده نکرده و پیرانه سر دستی به کمانچه برده و در جایی مشابه این سخنان را در حق کیهان کلهر هم ادا کرده است .
بنده که کلا از درک حکمت این حرکات عاجزم ، اما خوب می دانم که رکود شدید موسیقی سنتی ایران نیاز به پشتیبانی و تشویق اساتیدی چون لطفی دارد و این را خود او و هم داستانانش باید بهتر از هر کسی بدانند.
قطعه ای از کمانچۀ لطفی را از
اینجا و قطعه ای از "انتظار" اثر شعاری را از
اینجا بشنوید.
کابوس نگار اقلیمی – لندن